آدولف هیتلر رهبر افسانه ای رایش سوم را می توان بزرگترین مرد اروپا در
کل تاریخ اروپا دانست. کسی که در جوانی خرج خود را با کشیدن نقاشی بدست
آورده و سپس در جنگ جهانی اول به عنوان سرباز در ارتش آلمان خدمت کرد و پس
از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم همانند هر آلمانی میهن پرست دیگری خشمگین
شده و پس از همکاری با یک حزب با ارده ای نیرومند خود را به رهبری آلمان
رساند و برای چند سال آلمان را در بهترین دوره ی تاریخ خود قرار داد.
آدولف
هیتلر فرزند آلویز هیتلر در 20 آوریل 1889 در براناو ام این در اتریش-
مجارستان چشم به جهان گشود. نام هیتلر را به گونه های مختلفی از جمله
هیدلر، هویتلر و … تلفظ می شده است. پس از مرگ پدر و مادرش و عدم قبولی در
آکادمی هنر های زیبا به آلمان رفت. هیتلر مدت ها بیکار بود و تنها از راه
نقاشی پول بدست می آورد.
با آغاز جنگ جهانی اول آدولف هیتلر به ارتش
آلمان و هنگ باواریا پیوست. او در نبرد های مختلفی در جبهه غرب شرکت کرد و
به درجه ی سرجوخگی رسید. او در جنگ به عنوان امربر کار می کرد و از نظر همه
امربر ها و افسران او سرباز بی باکی بود و هر زمان که برای انجام ماموریت
به یک داوطلب نیاز بود او داوطلب می شد. او دو بار در جنگ مجروح و مدتی نیز
کور بود و تا پایان جنگ بخاطر دلاوری هایش شش نشان جنگی دریافت کرد که
نشان صلیب آهنین درجه یک را می توان مهم ترین آن ها دانست. نشانی که به
کمتر سرجوخه ای داده می شد.
پروفسور تقی فاطمی معلم همه معلمین ریاضی ایران انسانی وارسته و پرتلاش بودند. در این نوشتار ضمن گرامی داشت یادشان به گوشه هایی از زندگی تحصیلی ایشان و خاطراتی که شاگردان وی ذکر کرده اند می پردازیم .
مرحوم دکتر سید محمدتقی فاطمی را پدر علوم ریاضی نوین در ایران میدانند. وی در سال ۱۲۸۳ ه.ش در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. آدمی در هر شغل و مرتبه علمی که باشد چناچه الگویی راستین و نمونه ای در حد اعلا برای خود داشته باشد می تواند به آدمیت برسد. همواره یکی از مهمترین مشاغل برای دانشجویان ریاضی شغل شریف معلمی است بی گمان خواندن سرگذشت نمونه های وارسته و برجسته معامی ریاضی برای ما دانشجویان ریاضی جالب ، مهم ، اثرگذار و بسیار لازم مینماید تلاش ، تسلط ، جئیت ، تواضع ، تعهد بالاترین صفاتی هستند که یک معلم شایسته است داشته باشد. این ویژگی ها در پروفسور فاطمی یکجا می توان دید. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدارس گلبهار و صارمیه به پایان رسانیده و در سال 1300 به خدمت اداره فرهنگ و معارف یزد درآمد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه عازم فرانسه شد و پس از نگارش رساله تخصصی استعمال گروهها در هندسه و کسب درجه پروفسوری ریاضیات از دانشسرای عالی پاریس به میهن بازگشت. وی در دانشسرای عالی تهران به تدریس علوم ریاضی و مکانیک استدلالی پرداخت و نخستین متخصص مکانیک تحلیلی کشورمان بود. پس از تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ پروفسور فاطمی در همان سال دانشکده فنی تهران را بنیان می نهد. بعدها در تاسیس دانشکده علوم نیز مشارکت می نماید و سالها در این دانشکده به تدریس می پردازد.
ادامه مطلب ...
تاریخ نشان داده است که میان شرایط اجتماعی و تکامل اندیشه روشنفکران تاثیر متقابلی حکمفرماست. معمولاً یک روشنفکر حساس و صادق در یک محیط غیرانسانی احساس خفگی میکند و علیه نابرابری و استثمار دست به طغیان میزند. او با نیروی اندیشهاش که از طریق سخن گفتن و نوشتن بیان میشود، علیه سیستم فاسد جامعهاش اعلان «جهاد» میکند. واضح است که این وظیفه چندان ساده به نظر نمیرسد، چرا که متضمن رویارویی شدید میان یک سیستم پرقدرت مادی و یک اندیشه به ظاهر ضعیف است. با همه اینها، صحیفة تاریخ پرصفحة بشریت نمونههای بسیاری را شاهد است که در این رویاروییها، یک اندیشه تنها، هنگامی که قادر به بسیج تودهها گردد، همة سدها و موانع را از سر راه برداشته و بر بزرگترین قدرت مادی نهفته در یک انسان یا یک سیستم نیرومند، فائق می آید. تقریباً همة ملتها دارای یک چنین مردان بانفوذ اندیشمندی درمیان خود بودهاند. ایران با فرهنگ و تمدّن غنی و باشکوه خود، اندیشمندانی به جهان تقدیم کرده است که نه تنها بر ایرانیان، بلکه بر اندیشه بشریت تاثیر عمیقی بجای گذاشتهاند. دکتر علی شریعتی یکی از این روشنفکران چند بعدی است که نامش در کنار بزرگانی چون فرانتس فانون، ژان پل سارتر، ژاک برک، گورویچ، آلبر کامو و لوئی ماسینیون که بر قلمرو اندیشههای جهانیان حاکم بودهاند، ثبت است.
دکتر شریعتی اساساً یک متفکر، یک معلم، یک مبلغ، و یک مبارز بود. او بعنوان محصول پاک و مؤمن عصر و زمان خود، کاشف راه و زندگی جدیدی بود که تنها به ایران محدود نمیشد، و به همین دلیل از دیگر متفکرانی که بر افکار عمومی در ایران تاثیر گذاشتند، متمایز بود. شریعتی در اوضاع اجتماعی ـ سیاسی معاصر خود یک شورشگر، یک اصلاحطلب و یک «مجاهد» بحساب میآمد، اما روحیه مخالفت و سرکشی او از پوچگرایی و نیهیلیسم ناشی نمیشد، بلکه برعکس شناخت آگاهانه مشکلات واقعی ایرانیان و بویژه نسل جوان روح شریعتی را برانگیخت. برتر و بالاتر از هرچیز، او رنج عمیقی از بدبختی و سرنوشت مصیبتبار نوع انسان میکشید. سرمایههای او در این مسیر خوفناک ذهن فعال، دید و برداشت تشخیصگرایانه، و گنجینه آگاهی و شناختی بود که از مکاتب فکری و عملی گوناگون گردآورده بود. شگفتانگیز نیست که شریعتی با برخورداری از ان مواهب و استعدادات، در سه صحنة مذهب، جامعهشناسی و سیاست به منظور ارائه سنتزی میان ارزشهای سنتی و ارزشهای جدید، ظاهر شد، و شرافت انسانی و خیر اجتماعی را سرلوحة اهداف نهائی خود قرار داد.
برای ارزیابی درست شخصیت و ماهیت اندیشههای شریعتی، باید نگاهی به محیط خانوادگی و اجتماعی او که بدون شک در شکلگیری جریان فکری شریعتی جوان نقش برجستهای داشت، بیفکنیم. او اولین نسل دانشمند تبار خود نبود، و تحت تاثیر سنتهای خانوادهاش، بویژه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش «آخوند حکیم» و عموی پدرش «عادل نیشابوری» از علماء و دانشمندان بسیار برجسته فقه، فلسفه و ادب بشمار میآمدند. خانودان او تنها یک ملای روضهخوان نبودند، بلکه مبارزان و مجاهدانی فعال بودند که در راه ایمان و وجدان بشری مبارزه کردهاند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی بحساب میآید.
علی شریعتی در سوم آذرماه سال 1312 در مزینان، یک روستای سنتی کوچک، کنار کویر، در نزدیکی مشهد دیده به جهان گشود. گرچه پدرش نخستین معلم او بحساب میآمد، اما او در سیستم آموزشی جدید در دبیرستانهای ابنیمین و فردوسی مشهد هم تحصیل نمود، و در این مراحل زبان عربی و فرانسه را نیز آموخت. علی با داشتن گرایش تدریس، به دانشسرای تربیت معلم وارد شد و پس از دوسال مدرک مربیگری گرفت. بدین ترتیب در سن 18 سالگی شغل معلمی را آغاز نمود که تا پایان عمر عاشق این شغل بود. در ادامة تحصیلات آکادمیک، در سال 1337 از دانشگاه مشهد با احراز رتبة ممتاز با مدرک لیسانس ادبیات فارغالتحصیل شد. عطش پایانناپذیر او برای کسب دانش و آگاهی بیشتر هنگامی به اوج خود رسید که توانست با استفاده از بورس تحصیلی، از دانشگاه سوربن پذیرش بگیرد. پنج سال بعدی اقامت او در پاریس شاید سازندهترین و مهمترین دوران گسترش و تعمیق دانش و دیدگاه اجتماعی و فلسفی او بحساب میآمد. مطالعه اندیشههای گوناگون فیلسوفان و نویسندگان جدید و علاوه بر این همکاری شخصیاش با بعضی از آنها باعث شد تا به تفکر بپردازد و اندیشههای جدیدی از خود ابداع کند. در سال 1342، در جامعهشناسی و تاریخ ادیان، یعنی مهمترین موضوعات مورد علاقهاش دکتری گرفت. پس از آن او دانش و آگاهی خود را در راه تحلیل مشکلات سیاسی ـ اجتماعی مردم و کشورش بکار برد و راه حل جدیدی ارائه داد.
علی شریعتی در دوران نوجوانی دردها، غمها، رنجها، بدبختیها و محرومیتهای مستضعفین را احساس کرد و خود نیز آنها را تجربه نمود. محیط اجتماعی دوران نوجوانیاش با بیسوادی، خرافات، فقر، ستم، استبداد، سلطه خارجی و استثمار آمیخته بود. بیتوجهی دولت نسبت به فقر، و ایجاد یک سیستم غیرعادلانه، تاثیر عمیقی بر ذهن اثرپذیر او بجای گذاشت و باعث شد نفرت عمیقی نسبت به این سیستم پیدا کند.
علی شریعتی تا دوران جوانیاش شاهد اوضاع نابسامان دو پادشاه سلسله پهلوی بود که اقداماتشان کشور را به جانب اسارت سوق میداد و مردم ایران را از سنتهای قومی، فرهنگی و ارزشهای خود بیگانه میکرد. تا این زمان، در نظام رسمی ارباب و رعیتی نسلی پرورش یافته بود که به نحو عمیقی مجذوب غرب و برخی از ایدئولوژیهای مسلط آن شده بود. جوانان تحصیلکرده در اثر همین گرایشات تماس خود را با مذهب قطع کرده بودند.در دهة 30، هنگامی که شاه و دولت او در ایران برنامة اصلاحات وسیع را آغاز کردند و عمداً ایرانیان جوان و تحصیلکرده را با پیشنهاد مشاغل جدید و همکاری با سیستم، به غیر مذهبی بودن، تشویق میکردند، دکتر علی شریعتی با دانش و آگاهی عمیقی که از گرایشات و اندیشههای جدید داشت، در جهت مخالف این جریان گام برداشت و اسلام را محور اصلی موضوع تعالیم خود قرار داد. او از همان آغاز دوران معلمیاش، و نیز در زمانی که هنوز نوجوانی بیش نبود، نیروی خود را در راه تبلیغ منطقی، علمی و مترقی اسلام صرف کرد. این جنبه از زندگی او با تحولاتی همراه بود که اولین و نخستین مرحلة آن با دوران دکتر محمّد مصدق همزمان شد که طی آن ایرانیان ناسیونالیست و ضدامپریالیست سر برافراشته و کوشش کردند برتری خود را به اثبات رسانند. علی به همراه پدرش در مشهد، فعالانه در نبرد سیاسی علیه نفوذ و سلطه بیگانه درگیر شد. آنها در کانون نشر حقایق اسلامی، تعالیم قرآنی را تفسیر مینمودند و عمیقاً مورد بحث و بررسی قرار میدادند. علی شریعتی یکی از معلمان کانون بود و سخنرانیها و نوشتههایش توجه شدید تودهها و روشنفکران را جذب کرد.
به دنبال سقوط و خلع دکتر مصدق، شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری آیتالله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و استاد یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضتعلیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانهاش باعث دستگیری او در سال 1336 و انتقال فوریاش به زندان قزلقلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.
پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. او از این دوران برای مطالعه جدی و نیز فعالیت علنی سیاسی در راه احقاق حقوق بشر و آزادی دموکراتیک در ایران، بهرهبرداری خوبی کرد. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهم یزدی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و مصطفی چمران پیوست و در سال 1338 سازمانی بنام «نهضت آزادی ایران» (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شریعتی دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریکا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس کرد. در جریان کنگرة جبهه ملی در ویسبادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت 1962، شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمیاش، بعنوان سردبیر روزنامه فارسیزبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد. اولین شماره این نشریه در 15 نوامبر 1962 منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس میکرد.