وی درباره چگونگی مخفی کردن صدام حسین گفت: وی [صدام] اینجا آمد و از ما درخواست کمک کرد و من پاسخ مثبت به درخواست وی دادم.
نمیق 41 ساله که لباس عربی بلندی به تن داشت، ادامه داد: وی به من گفت که ممکن است به دلیل پناه دادن به او بازداشت و شکنجه شود.
وی افزود: اما در سنت قبیلهای ما و احکام اسلامی، زمانی که کسی درخواست کمک کند، ما به او کمک میکنیم.
صدام
حسین متولد روستایی در نزدیکی شهر تکریت است و زمانی که ارتش آمریکا به
دنبال وی بود، صدام متقاعد شده بود که بهترین مکان برای پنهان شدن، پیش
افراد قبیلهاش است.
نمیق گفت که پس از بازداشت صدام، وی و برادرش قیس نیز بازداشت شدند و حدود شش ماه را در زندان ابوغریب سپری کردند.
نمیق
به خبرنگار واشنگتن پست گفت: من همه چیز را به تو نمیگویم. روزی تمام
چیزهایی را که میدانم خواهم گفت. شاید من کتابی بنویسم. شاید هم یک فیلم.
اما من همه چیز را به تو نمیگویم.
وی گفت: پس از حمله مارس 2003 آمریکا به عراق، خانواده وی، به جابجایی صدام در خانههای مختلف کمک زیادی کردند.
نمیق ادامه داد: صدام هرگز از تلفن استفاده نمیکرد و می دانست که آمریکایی ها به صدای وی گوش میدهند.
وی
افزود: صدام به طور گستردهای به مطالعه و نوشتن میپرداخت، شعر و نثر،
نوشتههای وی توسط نیروهای آمریکایی که اقدام به بازداشتش کردند، مصادره
شد.
نمیق گفت: صدام برای همسر و دخترانش مطالبی را نوشت اما وی هرگز
آنها را ندید. تنها بازدید کنندگان از صدام، دو پسرش عدی و قصی بودند که
نمیق ترتیب ملاقات آنها با صدام را در سفرهای مخفیانه به مزرعه میداد.
صدام در زمانی که خود را پنهان کرده بود، سخنرانیهای آتشینی را منتشر میکرد و از طرفدارانش میخواست که با آمریکا مبارزه کنند.
نمیق گفت که وی و برادرش سخنرانیهای صدام را با ضبطی کوچک ضبط میکردند.
وی
افزود: از آنجایی که میدانستیم آمریکاییهای صدای ضبط شده را آنالیز
میکردند تا به محل اختفای صدام پی ببرند، حدود 10 مایل به سمت شهر سامرا
رانندگی میکرد و در کنار جادهای پارک میکرد و اقدام به ضبط صدای ترافیک
عبوری از خیابان میکرد.
نمیق گفت: صدام میدانست که سرانجام روزی
بازداشت و اعدام خواهد شد. در قلبش، میدانست که همه چیز اتفاق میافتد و
وی دیگر رئیس جمهور نیست بنابراین وی، اقدام جدیدی را آغاز کرد، جهاد علیه
اشغالگران. صدام هر آنچه که داشت حتی دو پسرش را در راه وطن قربانی کرد.