اگر پروانه خانم و بچه ها توی
این یکی دو روز راهی شیراز شدند برایت پول می فرستم. خیلی فرصت کم می کنم
به خونه سربزنم علی هم همین طور حتی فرصت دوش گرفتن رو هم ندارم. دوش که
پیشکش، پوتین هایم را هم دو سه روز یک بار هم وقت نمی کنم از پایم خارج کنم
. علی که اون همه خوش تیپ بود رفته موهایش رو از ته تراشیده من هم شده ام
شبیه آن درویشی که هر وقت می رفتیم چهارراه زند آنجا نشسته بود .
بچه
های گردان یک شب وقتی من و علی داشت کم کم خواب مون می برد دست و پای مان
را گرفتند و انداختند توی حمام، آب را هم روی مان بازکردند. اولش کلی بد و
بیراه حواله شان کردیم اما بعد فکر کردیم خدا پدر و مادرشان را بیامرزد چون
پوتین های مان را که در آوردیم دیدیم لای انگشت های مان کپک زده است.
مهناز
مواظب خودت باش. این حرف ها را نزدم که ناراحت بشی. بالاخره جنگ است و
وضعیت مملکت غیر عادی. نمی شود توقع داشت چون یک سال است ازدواج کردیم و یا
چون ما همدیگر را خیلی دوست داریم جنگ و مردم و کشور را رها کرد و آمد
نشست توی خانه. از جیب این مردم برای درس خواندن امثال من خرج شده است. پیش
از جنگ زندگی راحتی داشتیم و به قدر خودمان خوشی کردیم و خوشبخت بودیم. به
قول بعضی از بچه های گردان خوب خوردیم و خوابیدیم. الان زمان جبران است
اگر ما جلوی این پست فطرت ها نایستیم چه بر سر زن و بچه و خاک مان می آید . بگذریم…
از
بابت شیراز خیالت راحت آن جا امن است کوه های بلند اطرافش را احاطه کرده و
اجازه نمی دهد هواپیماهای دشمن خدای ناکرده آنجا را بزنند. درباره خودم هم
شاید باورت نشه اما تا به حال هر ماموریتی انجام دادم سر زن و بچه های
مردم بمب نریختم اگر کسی را هم دیدم دوری زدم تا وقتی آدمی نبوده ادامه
دادم.
لابد
خیلی تعجب کردی که توی همین مدت کوتاه چطور شوهر ساکت و کم حرفت به یک آدم
پر حرف تبدیل شده خودم هم نمی دانم به همه سلام برسان به خانه ما زیاد سر
بزن. مادرم تو را که می بیند انگار من را دیده. همه چیز زود درست می شود
دوستت دارم خیلی زیاد .
مواظب خودت باش/همسرت عباس
در مهر ماه ۱۳۵۹
منبع: سایت شهید عباس دوران