این روزها در محافل ورزش، بحث کم شدن سهمیههای لیگ قهرمانان آسیا پیچیده و
همه با اشاره با نشست چندی پیش مسئولان کنفدراسیون فوتبال آسیا به این مهم
پرداختهاند که این کار بازی عربها برای دست یافتن به سهمیههای بیشتر در
لیگ قهرمانان و کاهش سهمیه ایران است.اینکه آیا این کار سران فوتبالی
کشورهای عربی، کاری از روی غرضورزی با فوتبال ماست یا نه و تأکید بر لزوم
اینکه ما نیز باید از افراد صاحب نفوذی در کنفدراسیون بهره ببریم تا این
دسیسهها را خنثی کند و مانع از بین رفتن حقوق شود، بر کسی پوشیده نیست و
ما نیز روز گذشته با بازی جدید کشورهای عربی برای کسر سهمیه فوتبال ایران به این
مهم پرداختهایم.
اما خوب است در این فرصت، از زاویهای جدید به این
مسأله بنگریم. روشن است که این پیشنهاد (که وزن مؤلفههایی چون بیننده و
سطح کیفی لیگ را کم کنند و بیشتر به امتیاز ملاکهایی همچون ورزشگاههای
استاندارد و زیرساختها توجه شود) بیشتر از سوی کشورهای عربی و برای پوشش
دادن ضعف آنان در این حوزهها مطرح شده است. چنان که میبینیم، نه از لیگ
آنها استقبال میشود و نه از بازیهای ملی و حتی حربههای تبلیغاتی آنها
نیز برای کشاندن بیننده به استادیومها هم کارساز نیست و حتی در زمان
نامزدی قطر برای میزبانی جام جهانی، بسیاری آن را خندهدار توصیف میکردند.
از سوی دیگر، اما ما همواره به بینندههای پر شور و شوقمان بالیدهایم و
آنها را بزرگترین سرمایههای فوتبالی خود برشمرده و هر بار که ورزشگاه
آزادی با صد هزار نفر میزبان حریفان بوده، به خود بالیدهایم، ولی چرا
امروز از احتمال این تصمیم میترسیم و آن را تنها به نیرنگ و دسیسههای
عربها برای انتقامجویی از فوتبال خودمان نسبت میدهیم؟ آیا همین
تماشاگرانی که در این سالها به عنوان بزرگترین سرمایههای فوتبالیمان از
آنها یاد کردهایم، لیاقت داشتن ورزشگاههای استاندارد را ندارند؟ چرا در
همه این سالها سهم بینندگان، تنها ورزشگاه آزادی بوده است؟